از زمانی که گوشیام به سرقت رفت تا زمانی که سیم کارتم را بسوزانم، چند ساعتی طول کشید اما در این مدت از سیم کارتم به دوستان و فامیلم پیام داده بودند مبنی بر اینکه برای من مشکلی پیش آمده و نیاز به پول دارم، چند نفری هم پول درخواستی را به شماره کارتی که سارقان داده بودند، واریز کرده و حتی ۱۰ میلیون تومان هم از حساب خودم برداشت کرده بودند. مطمئنم مادر و دختری که اصرار داشتند فرزندم را برایم نگهداری کنند، سارقان گوشی تلفن همراه هستند.
با شکایت زن جوان، به دستور بازپرس تقیزاده، تحقیقات از سوی کارآگاهان آغاز شد. در ادامه تحقیقات کارآگاهان با شکایتهای مشابه مواجه شدند. زمانی که کارآگاهان شماره کارتهایی که پول به حساب آنها واریز میشد را بررسی کردند، مشخص شد که تمامی کارتها متعلق به افراد معتادی است که کارتشان را به دو مرد جوان به نام وحید و هومن اجاره دادهاند. با این سرنخ، کارآگاهان موفق شدند وحید و هومن را دستگیر کنند. متهمان با دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند.
سرقت بدون زحمت
وحید، سردسته باند است و برای رسیدن به پول سناریوی جیببری، سرقت و کلاهبرداری را همزمان اجرا کرده است.
شگردتان را توضیح میدهی؟
ما چند سارق از جمله یک مادر و دختر را استخدام کردیم. آنها با رفتن به محلهای شلوغ و اتوبوسها و متروها، اقدام به جیببری میکردند. همزمان به سراغ معتادان و کارتنخوابها میرفتیم و کارتهایشان را اجاره میکردیم.
چقدر برای کارتها پرداخت میکردید؟
معمولاً کارتی که دو یا سه روز دستمان بود را یک میلیون تومان اجاره میکردیم. سیم کارتهای گوشیهای سرقتی را هم با قیمتهای متفاوت خریداری میکردیم. سیم کارتهای اعتباری ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان، سیم کارتهای دائمی یک میلیون تومان و ۹۱۲ هم از یک میلیون تا ۵ میلیون تومان از جیببرها خریداری میکردیم.
مگر صاحبان سیم کارتها، بعد از سرقت سیم کارتها را نمیسوزانند؟
دقیقاً زمان طلایی ما همین زمان بود، از سرقت گوشی تا زمانی که سیم کارت سوزانده شود. به همین دلیل گوشیها بعد از ساعت اداری سرقت میشد تا شخص نتواند سریع سیمکارت آن را بسوزاند.
سیم کارتها به چه کار شما میآمد؟
به مخاطبین داخل سیم کارتها پیام میدادیم مبنی بر اینکه برایم مشکلی پیش آمده و نیاز به پول دارم. اگر از ۱۰۰ مخاطب، فقط ۱۰ نفر آنها این پیامک را باور میکردند و نفری یک میلیون تومان واریز میکردند، ۱۰ میلیون تومان از ۱۰۰ مخاطب به ما میرسید. همزمان هم وارد نرمافزارهای بانکی صاحبان گوشیها میشدیم و درخواست انتقال وجه میدادیم و حساب صاحبان گوشیها را هم به این طریق خالی میکردیم.
صاحبان سیم کارتها با سوزاندن سیم کارت در حقیقت لطف بزرگی به ما میکردند چرا که خود به خود ما را حذف میکردند و دیگر پلیس ردی از ما به دست نمیآورد. البته این یکی از شگردهای ما بود و ما شگرد دیگری هم داشتیم.
و شگرد دوم چه بود؟
عکس یک موتور یا خودرو را در فضای مجازی برای فروش میگذاشتیم و به بهانه مهاجرت یا نیاز به پول برای درمان فوری قیمت را خیلی پایینتر از قیمت روز بازار اعلام میکردیم. وقتی خریدار پیدا میشد، ما شماره کارت یکی از معتادان را میدادیم تا پیش پرداختی برایمان واریز کند و بعد از دریافت پول، گوشی را خاموش میکردیم.
سابقه داری؟
گوشی قاپ بودم و مدتی قبل هم از زندان آزاد شدم و با هومن هم در همان زندان آشنا شدم.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 28,ژانویه,2025